کشاورز پیر کنار گاوآهن فرسودش ایستاده بود و به مزرعه شخم زدش مینگریست و همچنان منتظر بود چون گاوش داشت اس ام اس میخوند.
ترکه را می خواستند اعدام کنند ازش میپرسند که حالا که آخر عمر ته حرفی درخواستی چیزی نداری ؟ ترکه میگه: نه ! میبندندش به جرثقیل بعد جرثقیل میبردش بالا یهو ترکه شروع میکنه به داد و بیداد و دست و پا زدن که من یه حرفی دارم. می آورندش پایین میگن: که چیه چی میخوای بگی؟ ترکه به یکی از دوستانش میگه: هی جاسم خونتون از این بالا پیداست
goftam ey yar gofti: zahremar.......goftam ey noor..gofti: mordeshoor..goftam az ghame dooriye to bimaram...gofti: be man che mage man parastaram....goftam dooset daram...gofti: khafe sho......goftam asheghetam....gofti: khafe sho....goftam mikham bahat ezdevaj konam...gofti: jedi migi!!!!!!!!!!!goftam:khafesho |