نرسیدیم به هم بازی یک تقدیریم
عاقبت در هوس دیدن هم میمیریم
عشقمان مخرج صفریست که تعریف نشد
بعد از آن حادثه هایی که جدامان کردند
اشک میریختیم و دل که نمیکندیم آه
چه کنیم هر دو از این واقعه دلگیریم
وقتی از فاصله ها گفت دلم خندیدیم
باز سایه بالای سرم باش عزیزم
مایه برکت چشمان ترم باش عزیزم