همین حسی که دارم حتی وقتی از تو دورم

همین حسی که دارم حتی وقتی از تو دورم
تلخ و بیمارم چقدر خوبه چقدر خوبه
همین بس که می دونم خوبه خوبی ، خواب خوابی
من که بیدارم چقدر خوبه
همین بغضی که دارم همین ساز شکسته
دلیل از تو مردن از تو رفتن تا تو برگشتن چقد ر خوبه
همین اشکی که غلتید همین دستی که لرزید
همین دردی که پیچید از غم تو در صدای من چقدر خوبه
چقدر خوبه که هستی اگه حتی بد بد
اگه حتی غریبه مثل سایه پا به پای من چقدر خوبه
چه بی نور ستاره همین که تو بخندی
چه بی رنگ اقاقی پیش لبهات وقت شکفتن چقدر خوبه
گوگوش

بدونه تو اینجا سخته موندنه من

هر شب اون چشماتو تویه خواب و رویاهام میبینم

رویه آینه‌یه قلبم تویه شعر و قصه ها میبینم

بدونه تو اینجا سخته موندنه من

بی تو ستاره ای ندارم

بی تو من دیگه طاقت زنده موندن رو ندارم

تا که بیای تک و تنهام، بی تو من

دیگه طاقت زنده بودن رو ندارم

تا که بیای لحظه ها رو میشمارم

من با تو، تو دنیا، دیگه هیچ غم و غصه ای ندارم

چشمامو میبندم خاطره‌هاتو یادم میارم

بدون تو اینجا سخته موندنه من

بی تو ستاره ای ندارم

بی تو من طاقت زنده موندن رو ندارم

با تو می‌مونم

با تو می‌خونم

بی تو من طاقت زنده موندن رو ندارم ...

اشاره

اشاره

عشق شیرینش مرا فرهاد کرد
او بیامد مرغ دل را از قفس آزاد کرد
او بشد لیلا و ما مجنون روی ماه او
قلب ویران مرا آباد کرد
نام شیرینش تمام تلخی عمرم زدود
قبل از او دنیا ، قبل از او دنیا این چنین برایم زیبا نبود
بعد از او هم زندگی هست ولیکن تلخ تلخ
بعد از او این زندگی دیگر چه سود

با نظاره با اشاره
به تو میگم که دلم عشق تو داره
می ترسم ندونی و پیمونه عمر منم دووم نیاره

می ترسم نخونی آخر حرف ناتموم چشمام
شاید هم نداری باور گرمی حرف و نفسهام
می ترسم فکر کنی عشقم هوس همه اش سرابه
عشق که توش خدا نباشه قصری اما خرابه

می ترسم قصه این دل بشه افسانه دوران
نذار تا ابد بمونم تک و تنها توی زندان
می ترسم صدای قلبم نرسه به گوش قلبت
بشم آواره به شهرها باز نگی آخر تو حرفت