شعر

دریچه

ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده

عمر آیینه بهشت اما آه
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه

اکنون دل من شکسته و خستست
زیرا یکی از دریچه ها بستست
نه مهر فسون نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد
نفرین به سفر که هرچه کرد او کرد

ما چون دو دریچه روبروی هم
آگاه ز هر بگو مگوی هم
هر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده

*************************

با ما بد کردی

نمیتونم ببخشمت
دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم
گندیدی و بریدمت

هزار و یک رنگی بدون
دروغ و نیرنگی بدون
واسه دل عاشق من
بد نامی و ننگی بدون

راهمو کج کردی عزیز
عشقمو رد کردی عزیز
خودت ندونستی چی کردی
با ما بد کردی عزیز

یادت میاد گفتم بهت
اگه نمیشی مرهمم
تو رو خدا زخمم نشو
که تیکه پاره است بدنم

تو عین ناباوریها
تو هم شدی یه زخم نو
هیچ نمیخوام مثل تو شم
از جلوی چشام برو

راهمو کج کردی عزیز
عشقمو رد کردی عزیز
خودت ندونستی چی کردی
با ما بد کردی عزیز

راهمو کج کردی عزیز
عشقمو رد کردی عزیز
خودت ندونستی چی کردی
با ما بد کردی عزیز


*************************
رضا صادقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد